-

در کنار کار کشاورزی، تقریبا تمامی فعالیتهای مربوط به خانه، اعم از پخت و پز، نگهداری بچه ها و نظافت منزل نیز به عهده زنان روستایی می باشد. توجه به نقش زنان روستایی در توسعه روستایی، در برگیرنده تلاش برای شناسایی هر چه دقیقتر و ارزشگذاری فعالیت آنان و رفع مسایل و موانع بر سر راه گسترش فعالیت زنان روستایی در مسیر توسعه روستایی می باشد. پرواضح است منطق توجیه کننده این تلاش، ضرورت استفاده از تمامی ظرفیتهای بالقوه منابع انسانی جهت امر توسعه می باشد.

مقدمه:


بخش کشاورزی یکی از تواناترین بخشهای اقتصادی کشور است که تولیدات آن حاصل کار چند میلیون خانوار روستایی می باشد. امروزه این تولیدات علاوه بر مرتفع ساختن نیازهای داخلی، به بازارهای ملی و بین المللی راه می یابند. اینک، زنان روستایی به عنوان رکنی از واحدهای تولیدی مطرح و ساختار اقتصادی جوامع بدون تلاش و فعالیت آنان تصوری دور از ذهن بشمار می رود. به واقع نقش زنان روستایی در فعالیتهای اقتصادی و توسعه روستایی واقعیتی انکارناپذیر است اما به دلایلی چند، نقش تعیین کننده آنان تاکنون در فرآیند توسعه روستایی چندان به حساب نمی آمده است.


توسعه


برای توسعه تعاریف مختلفی آورده شده است. بعضی از این تعاریف به قرار زیر است:

توسعه به معنای ارتقاء مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است ... برای درک معنای درونی توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایه فکری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود.

این ارزشهای اصلی عبارتند از: معاش زندگی، اعتماد به نفس و آزادی که نمایانگر هدفهای مشترکی است که به وسیله تمام افراد و جوامع دنبال می شود.(1)

توسعه به مثابه پروسه ای بغرنج در واقع تکامل ابزار و وسایل تولید کالا و ارائه خدمات و شکوفایی و بالندگی مجموعه نهادها و سازمانهای مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تحول بنادین در کلیه شؤون و عرصه های حیات اجتماعی است.(2)

توسعه، فرآیندی است که موجب رشد کمی تولیدات کالا و خدمات می شود و در روند آن پدیده های ناباب اجتماعی (نظیر فقر و محرومیت یا بیسوادی و غیره) از بین می روند و ضمن حصول استقلال اقتصادی و تقویت بنیه مالی و مادی جامعه، تحقق عدالت اجتماعی، ترقی فرهنگی، علمی و فنی صورت می پذیرد.(3)

توسعه به فراگردی گفته می شود که در آن جامعه از وضع نامطلوبی به وضع مطلوبی متحول می شود. این فراگرد تمامی نهادهای جامعه را در بر می گیرد و ماهیت آن اساسا آن است که توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل در می آید. به عبارت دیگر در فرآیند توسعه، استعدادهای سازماندهی جامعه از هر جهت بارور و شکوفا می شود. چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی.(4)

بنابراین توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت

اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.


توسعه روستایی


توسعه روستایی مفهومی جامع و چند بعدی بوده که در برگیرنده رشد کشاورزی و فعالیتهای وابسته به آن (صنایع دستی و صنایع روستایی)، زیربناهای اقتصادی ـ اجتماعی، خدمات اجتماعی و تسهیلات مربوطه و مهمتر از همه توسعه منابع انسانی در مناطق روستایی است.

استراتژیهای توسعه روستایی بر هفت هدف مشخص بنا نهاده شده اند که عبارتند از: رشد تولیدات کشاورزی، استفاده بهتر از منابع کمیاب، کاربرد بهینه سرمایه، ایجاد فرصتهای شغلی، توزیع مجدد درآمد، ارتقاء سطح زندگی و مشارکت جمعیت روستایی در تمشیت امور در جامعه. بدین ترتیب زنان روستایی با توجه به نقش و مسؤولیتهایی که در محیط مزرعه و منزل دارند عهده دار وظایف تولیدی و خدماتی مختلفی می باشند که مسلما در نیل به توسعه روستایی بسیار مؤثر می باشد.


برنامه های توسعه و زنان

روستایی

کنفرانس جهانی «اصلاحات کشاورزی و توسعه روستایی» (WCARRD) در سال 1358 (1979م) اعلام داشت که زنان روستایی باید به صورت برابر در روند توسعه روستایی مشارکت داشته باشند. ابعادی مانند برابری در پایگاه قانونی، دسترسی به منابع روستایی و خدمات، فرصت مساوی در آموزش و اشتغال، گردآوری اطلاعات در مورد زنان روستایی و حمایت از تشکلها، مواضع رسمی برنامه این کنفرانس بود. هدف اصلی این برنامه عبارت بود از پشتیبانی از زنان روستایی به عنوان «تولیدکنندگان» و اولویت خاص آنها در دسترسی به منابع تولید بخصوص تکنولوژیهایی که بتوانند از مشقت، حجم و میزان کار آنان بکاهد و بر بهره وری آنها بیفزاید.گزارش بررسی جهانی سال 1363 (1984م) نشان می دهد که تا پیش از این تاریخ هیچ کشور کم توسعه یافته ای در برنامه توسعه بخش کشاورزی خود، زنان روستایی را در نظر نداشته است، ولی از سال 1364 (1985م) تغییرات اساسی در این دسته از کشورها رخ داده است. سازمان خواروبار و کشاورزی در نود و چهارمین نشست خود در نوامبر 1988 برای حضور فعال زنان روستایی و مشارکت آنان در توسعه، یک برنامه کار طرح کرد و به کشورهای در حال توسعه توصیه نمود. برخی از کشورها مانند برزیل، پرو و کاستاریکا با پشتیبانیهای مالی FAOبرنامه ملی برای زنان روستایی خود تهیه کرده اند. کشور تایلند در برنامه بیست ساله 1361 ـ 1381 (1982 ـ 2002م) خود بخش عمده ای را به زنان کشاورز روستایی اختصاص داده است. هند در هفتمین برنامه پنجساله 1364 ـ 1369 (1985 ـ 1990) و بنگلادش در برنامه پنجساله 1359 ـ 1364 (1980 ـ 1985) برای مشارکت زنان و بهره مندی آنان از منافع توسعه، سیاستهای خاصی طرح کرده اند. در تمامی این برنامه ها مشخص شده که منظور اصلی فقط توزیع منافع توسعه نیست، بلکه مشارکت کامل و برابر زنان برای پیشگیری از سوء تخصیص منابع و سرمایه های ملی و بیشتر کردن تولید و بهره وری مورد نظر است. در گزارش بررسی جهانی سال 1368 (1989م) که اطلاعات دوره زمانی 1364 ـ 1367 1985 تا 1988 را ارائه نموده است، تغییر مهم دیگری نسبت به دوره قبل دیده می شود. قبل از سالهای 1364 (1985)، کشورهای در حال توسعه ای که نسبت به مسایل زنان روستایی آگاهی داشته اند غالبا توجه خود را معطوف به پروژه های کوچک و خاص زنان کرده و در صدد فراهم آوردن رفاه بیشتر از طریق آموزشهای خانه داری بوده اند. به عبارت روشنتر، پروژه های «رفاهی» بیشتر مورد نظر بوده است. در حالی که در دوره بعد از 1364 (1985)، بحث از پروژه های «توسعه ای» است که هدفهای بسیار فراتر از پروژه های رفاهی را دنبال می کنند و به جای طراحی پروژه های کوچک و غالبا پراکنده در جهت تأمین رفاه بیشتر، قرار گرفتن زنان روستایی در جریان اصلی توسعه در تمام سطوح و مراحل برنامه ریزی و اجرا، از سیاستگذاریهای کلان تا فعالیتهای گوناگون در پروژه های خود مورد توجه واقع شده است. در این تغییر جدید، انتظار می رود که زنان روستایی در سطح کلان و در متن سیاستها و برنامه ها به صورت یک مجموعه واحد با مردان روستایی دیده شوند و در سطح خرد نیز زنان در تمامی فعالیتها و پروژه های مختلف حضور فعال داشته باشند. به طور کلی حمایت از زنان روستایی به عنوان «تولیدکنندگان کشاورز» علاوه بر مادران و مدیران خانواده مورد نظر است. بدین ترتیب روش طراحی و اجرای پروژه های کوچک، ناپایدار، پراکنده و دورافتاده از برنامه اصلی توسعه کنار گذاشته شد و اعلام گردید که برنامه های توسعه با پروژه های خاص زنان و یا اختصاص بخشی از پروژه چند منظوره به با زنان، در تحقق بهبود وضعیت زنان، موفقیت بسیار محدودی داشته است و باید زنان روستایی را همراه مردان در مجموعه برنامه های توسعه دید.


نقش تولیدی زنان روستایی


بر اساس مدارک و واقعیات موجود، زنان سهم عمده ای در فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشورهای در حال توسعه دارند. در این کشورها حوزه فعالیت اقتصادی آنها عمدتا بخش غیر رسمی (سنتی) اقتصاد ملی است و به عنوان تولیدکنندگان جزء، فروشندگان کالا و یا کارگران خدماتی فعالیت می کنند. این تقسیم بندی بویژه در بخش کشاورزی مصداق روشنتری دارد. در عین حال دستمزد زنان برای کارهای مشابه بسیار کمتر از مردان است. به طوری که در اکثر کشورهای در حال توسعه زنان 25 درصد بیشتر از مردان کار می کنند ولی حقوق آنها 40 درصد کمتر از مردان است. به نظر کاندیوتی (DENIZ KANDIYOTI) کار در مقابل دستمزد در بخش رسمی اقتصاد، زمانی به زنان پیشنهاد می شود که به خاطر دستمزد کمتر آنان، منافع کارفرما در استخدام زنان مشهود باشد. اگر چه اصولاً کار و تولید در بخش سنتی سخت و طاقت فرسا است ولی علاوه بر آن، کارهای سخت تری نظیر جمع آوری هیزم و نشاء برنج در شالیزارها و یا کشاورزی در مزارعی که در شرایط مناسبی قرار ندارند، به عهده زنان روستایی واگذار می شود. این مسؤولیتها در شرایطی است که آنان وقت و انرژی فراوانی را صرف تولید و نگهداری فرزندان و خانه داری می کنند. با وجود همه این مشکلات، زنان شاغل در بخش کشاورزی با درآمد ناکافی از منزلت و موقعیت اجتماعی متناسب با نقش اجتماعی خود نیز برخوردار نیستند. در چنین شرایطی زنان امکانات و ابزار لازم را برای تغییر وضع و بهبود فعالیتهای اقتصادی و موقعیت اجتماعی خود ندارند. از جمله، راههای دسترسی به آموزش، کسب مهارت و تخصصها به روی آنها بسته است. تشکیل سازمانهای رسمی اقتصادی به وسیله آنها با مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اداری بسیاری روبه رو می شود. به منابع مالی و اعتباری (دولتی و غیر دولتی) به علت نداشتن وثیقه معتبر و به رسمیت نشناختن آنها به عنوان اعضای فعال اقتصادی جامعه به وسیله نهادهای سنتی و سازمانهای رسمی اعتباری، کمتر دسترسی دارند و اگر هم داشته باشند، امکان هزینه کردن مستقل وامها به ایشان داده نمی شود و...

بسیاری از تحقیقات در زمینه اشتغال زنان و موقعیت اقتصادی و تولیدی آنان در جامعه روستایی به این نتیجه رسیده است که عوامل بنیانی و مؤثر در پیدایش مشکلات فوق الذکر در کشورهای در حال توسعه (و حتی کشورهای صنعتی) عبارت است از:

1ـ بی توجهی به فعالیتهای اقتصادی زنان بویژه در جامعه روستایی و مطرح نشدن و عدم تعریف آنها در اسناد رسمی کشورها و برجای ماندن نگرش سنتی به کار آنها

2ـ تسلط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مرد در جامعه و بخصوص در بخش روستایی و نقش فرعی و وابسته زنان

3ـ تبعیض در شرایط اشتغال و کار زن در جامعه که عمدتا محصول تسلط مردان است

4ـ فرصتهای اندک زنان برای تحصیل و کسب مهارتهای جدید به علت اشتغال در خانه و عدم دسترسی کافی و لازم به نهادها.

بدین ترتیب عدم حضور زنان روستایی در سازمانها و نهادهای رسمی، واقعیتی است که ریشه در کمبودها، نارساییها، بی توجهی ها وامکانات دارد که زمانی که با عناصر فرهنگی و اصول حاکم بر تفکر و تلقی برنامه ریزان و مدیران و عامه مردم همراه می شود، به مرور زمان زن روستایی را به بی قابلیتی و بی منزلتی می کشاند.


زنان روستایی و تولید

محصولات کشاورزی

در خصوص میزان مشارکت زنان در فعالیتهای کشاورزی برخی آمارهای غیر رسمی حاکی است آنان به میزان 60 درصد در زراعت برنج، 90 درصد در تولید سبزی و صیفی، 50 درصد در زراعت پنبه و دانه های روغنی و 30 درصد در امور داشت باغها مشارکت دارند. اما چگونگی این مشارکت بستگی تام به خصوصیات فرهنگی مناطق، نوع نظام بهره برداری از اراضی، ترکیب اعضای خانوار، نوع فعالیت کشاورزی، خصوصیات طبیعی منطقه و عوامل اقتصادی اجتماعی دارد. به عنوان مثال، در مناطق شمالی کشور که زراعت برنج رایج است، به دلیل حجم بالای کار، زنان عهده دار بیش از 60 درصد مراحل تولید این محصول هستند و یا در منطقه گرگان و رشت که 70 درصد پنبه کشور تولید می شود به دلیل ظرافتی که عمل برداشت پنبه دارد سهم زنان بیش از 66 درصد عنوان می شود. زنان در بخش کشاورزی در هر سه مرحله کاشت، داشت و برداشت دخالت دارند. در مرحله داشت مشاهده شده که زنان در بذرپاشی و نشاکاری مشارکت دارند. در داشت، نقش زنان بسیار با اهمیت است؛ به طوری که در آبیاری پا به پای مردان کار می کنند و در وجین کردن و هرس گیاهان، از نیروهای اصلی به حساب می آیند و بالاخره در مرحله برداشت، تقریبا می توان گفت نقش زنان تعیین کننده است. البته باید خاطرنشان ساخت که سهم زنان در مراحل سه گانه بستگی به نوع کشت در مناطق مختلف دارد. به عبارت دیگر تقسیم کار بر اساس جنس، وابسته به درجه توسعه منطقه روستایی، میزان ارتباط محصول با بازار و مقدار در دسترس بودن نیروی کار مردان می باشد. در برخی نقاط ایران، تقسیم کار کشاورزی میان زن و مرد، بر اساس تنوع محصول صورت می گیرد. مثلاً مردان در زراعت گندم و زنان در تولید توتون دخالت دارند. در بعضی نقاط دیگر، زنان و مردان نقش مکمل را ایفا می کنند. مثلاً در شمال ایران زن و مرد در مراحل مختلف تولید برنج انجام وظیفه می کنند.

فعالیت کشاورزی زنان در روستاهای ایران در سه مقطع تاریخ معاصر توسعه روستایی تحت تأثیر عوامل توسعه ای بوده است. قبل از اصلاحات ارضی 1341، طبق قوانین عرفی موجود در ایران، زنان از دسترسی به زمینهای زراعی دور نگهداشته شده بودند. بر طبق سنت رایج، اگر کشاورز در نظام مزارع به کشت و زرع مشغول بود و در عین حال مقدار نسق زراعی او زیاد بود، مجبور بود از نیروی کار خانوار و از جمله نیروی کار زن خانوار استفاده کند. اگر مقدار نسق زراعی کم بود، زن خانوار در بعضی موارد مجبور به کار در مزارع سایرین به صورت دستمزدی بود. در بعضی موارد نیز زنان مجبور به کار در سایر بخشها می شدند. قبل از اصلاحات ارضی به علت سنتی بودن ابزار و وسایل تولید، در محصولات کاربر نقش، زنان عمدتا مربوط به مراحل داشت و برداشت بود. در کشت محصول، در اکثر مزارع چیدن پنبه انحصارا در اختیار زنان بود. در همین مقطع (قبل از سال 1341)، در کشت برنج نقش زنان آشکار است. در شخم زدن و آماده کردن زمین، در ماله کشی نوبت سوم، شرکت می کردند. همچنین در تهیه کود طبیعی نقش فعالی داشته اند. تهیه بذر و آماده ساختن آن برای انتقال به خزانه، کار زنان بوده است. نشاکاری یا مهمترین مرحله زراعی برنج کاملاً به وسیله زنان انجام می گرفت. وجین کاری که کاری طاقت فرساست توسط زنان صورت می پذیرفت. مرحله دوم درو به وسیله مردان و زنان مشترکا و خرمن کوبی به وسیله مردان صورت می گرفت. خشک کردن برنج و پوست گیری آن اختصاصا به عهده زنان بوده است. بالاخره باید از مشارکت زنان در کشت گندم قبل از اصلاحات ارضی نام برد. در کشت این محصول، مراحل کاشت و داشت عمدتا با مردان است، اما زنان به هنگام برداشت درو، خرمن کوبی، باد دادن محصول و خوشه چینی فعالانه شرکت داشتند.


زنان روستایی و صنایع دستی


یکی از مهمترین فعالیتهای زنان روستایی اشتغال در زمینه صنایع دستی می باشد و این صنایع اهمیت بالایی در خوداشتغالی زنان روستایی دارند. از نظر اقتصادی، کار در زمینه صنایع دستی نیاز به سرمایه گذاری چندانی نداشته و هر خانواده روستایی با هر میزان سرمایه ای می تواند در این زمینه مشغول باشد. خوداشتغالی زنان روستایی از طریق گسترش و توسعه صنایع دستی در روستاها می تواند تا حد زیادی نقش زنان را ارتقا داده و شرایط مناسبتری را از لحاظ اجتماعی برای آنان فراهم نماید. از اهم تأثیر اشتغال زنان روستایی در زمینه صنایع دستی می توان به موارد زیر اشاره داشت:

ـ افزایش بهره وری در تولیدات بخش کشاورزی و کاهش ضایعات

ـ ارتقاء کیفیت تولیدات صنایع دستی در مناطق روستایی

ـ انتقال ارزش افزوده بیشتر به مناطق روستایی و افزایش درآمد روستاییان

ـ اشتغال بخش عمده ای از نیروهای فعال جامعه روستایی

ـ اشاعه فرهنگ فنی و مهیا کردن زمینه لازم جهت دیگر برنامه های توسعه روستایی


زنان روستایی و فعالیتهای

دامداری

یکی دیگر از نقشهای مهم زنان روستایی مشارکت اساسی در فعالیتهای دامداری می باشد. در این خصوص می توان به آمارهای غیر رسمی زیر اشاره داشت:

ـ انجام 90% فعالیتهای مربوط به پرورش کرم ابریشم

ـ مشارکت زنان روستایی منطقه ایلام در پرورش دام و صنایع دستی به میزان 65%

متوسط درصد سهم زنان در مراحل مختلف را می توان به صورت زیر خلاصه نمود:

مراحلمتوسط درصد سهم زنانملاحظات

چرا23%با استفاده از درصد موجود در 15 استان کشور

تعلیف41%با استفاده از درصد موجود در 20 استان کشور

مراقبت از دام42%با استفاده از درصد موجود در 19 استان کشور

شیردوشی86%با استفاده از درصد موجود در 20 استان کشور

مأخذ: نقش اجتماعی اقتصادی زنان روستایی در تولید، مرکز تحقیقات روستایی

و اقتصاد کشاورزی وزارت کشاورزی، 1370.

بدیهی است فعالیت زنان روستایی در مراحل مختلف پرورش دام، دارای تأثیر مثبت در درآمد خانوار روستایی بوده و صرفه جویی در هزینه ها را به دنبال خواهد داشت. از طرف دیگر این فعالیتها به لحاظ تأمین پروتئین مورد نیاز کشور و تولید ملی نیز حائز اهمیت فراوان می باشد.


اشتغال و زنان روستایی


بر اساس آمارگیری جمعیت سال 1370 مرکز آمار ایران، بیش از 6/23 میلیون نفر (3/42 درصد) از جمعیت کشور در روستاها سکنی دارند که نزدیک به 5/11 میلیون نفر آنها (6/20 درصد جمعیت کل کشور و 06/48 درصد جمعیت روستایی) را زنان تشکیل می دهند. با وجود کاهش نسبت جمعیت روستایی ـ شهری در طول سالهای 1335 تا 1370 قدر مطلق آن و همچنین قدر مطلق جمعیت زنان روستایی پیوسته رو به افزایش بوده است. جمعیت روستایی از حدود 13 میلیون به 6/23 میلیون نفر و تعداد زنان روستایی از 4/6 به نزدیک 5/11 میلیون نفر رسیده است. از این تعداد نزدیک به 1/7 میلیون نفر یعنی 6/61 درصد زنان روستایی در سن فعالیت هستند که از این عده، تعدد 6/6 میلیون نفر از لحاظ اقتصادی فعالند. این آمار اهمیت زنان روستایی را در نظامهای بازتولیدی نمایان می سازد. زنان روستایی در سه نظام بازتولیدی (بازتولید زیست شناختی، بازتولید نیروی کار، بازتولید اجتماعی) به طور اساسی و تعیین کننده مشارکت دارند. در رابطه با بازتولید زیست شناختی، بارداری ـ و تولید مثل در واقع تکثیر نیروی کار است که باعث گردیده تا به زنان در روستاها به عنوان موجود باارزش نگریسته شود. به علت خصلت کاربر بودن اکثر نظامهای بهره برداری (چه در زمینه کشاورزی و چه در سایر زمینه ها)، یکی از نقشهای اساسی و فرهنگی زنان در روستاها، بازتولید زیست شناختی و نیروی کار است. ازدواج زنان روستایی در سنین پایین مبین این ادعا می تواند باشد. زنان روستایی با نگهداری از فرزندان، تهیه غذا، تمیز کردن منزل، تیمارداری از مریضان و افراد مسن و غیره، در واقع به «بازتولید» نیروی کار می پردازند. در حقیقت زنان روستایی هستند که با تلاشهای بی وقفه خود محیط زندگی را جهت ادامه حیات نیروی کار تنظیم می کنند. بالاخره باید خاطرنشان ساخت که زنان با مشارکت در تولید، در واقع در بازتولید اجتماعی سهم مهمی دارند. جریان بازتولید اجتماعی شامل تعدادی از وظایف تولیدی است که با ساختار خانه گره خورده است. مراقبت از حیوانات اهلی، کار کشاورزی، تولید محصولات صنعتی و ارائه خدمات مختلف مثل آب آوردن و تهیه هیزم، همه و همه از عوامل اصلی بازتولید اجتماعی است که عمدتا بر دوش زنان روستایی است. به همین لحاظ ارزش بازتولیدی زنان روستایی را دو چندان می کند. در واقع بازتولید اجتماعی به وسیله زنان، رجوع به دائمی کردن و بازآفرینی روابط تولیدی اصلی در جامعه روستایی است.


نتیجه گیری


از آنجایی که زنان روستایی در جامعه ما و بسیاری از کشورهای در حال توسعه گرفتار معضلات و کاستیهای فراوان هستند، پرداختن به نقش و پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی آنان در فرآیند توسعه روستایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چنانچه معتقد باشیم زنان روستایی در جامعه روستایی، نظام تولید و بازخور مسایل فرهنگی و اجتماعی نقش مؤثر و تعیین کننده ای ایفا می نمایند، بنابراین لاجرم در پژوهشها و تحقیقات باید جایگاهی خاص و مرادف اهمیت وجودی و نقششان را بیابند. به همین نسبت ضروری است در آموزشهای متناسب با فعالیت و پیشه در ابعاد و عرصه های مختلف زندگی جهت ارتقاء بینش، دانش و نگرش آنان اهتمامی خاص داشت.


دیگر منابع:


1ـ شادی طلب، ژاله، زنان کشاورز ایرانی در برنامه های توسعه، فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال سوم، بهار 74، ص 30 و 31.

2ـ انصاری، حمید، تعاونیهای زنان روستایی ضرورت یا موج،همان منبع،ص122،123،125.

3ـ بررسی وضعیت موجود زنان روستایی ایران، ج 2، انتشارات دفتر تحقیقات و برنامه ریزی معاونت ترویج و مشارکت مردمی جهاد سازندگی، ص 216، 221، 222، 227.

4ـ لهسایی زاده، عبدالعلی، بررسی جامعه شناختی نقش زن در کشاورزی، فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال سوم، بهار 74، ص 67، 68، 74، 75.

--------------------------------------------------------------------------------


1. مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، مترجم: غلامعلی فرجادی، چاپ 1363، ج 1، تهران، وزارت برنامه و بودجه.

2. دکتر گلابی، سیاوش، فرآیند توسعه جامعه ایران، نشریه تازه های اقتصاد، سال اول، شماره 12، مهر 1369.

3. دکتر گلابی، سیاوش، سازمان مدیریت و منابع انسانی، انتشارات فردوسی، 1369.

4. دکتر اسدی، علی، توسعه بر جاده تکنولوژی می تازد، نشریه تدبیر، شماره 3، مرداد1369.


نظرات شما عزیزان:

اهورا
ساعت23:20---13 اسفند 1389


سلام دوست گلم



وبلاگت محشره



اميدوارم هميشه پيروز و سربلند باشي



اگر قابل ميدوني به منم سربزن مطالب بدي ندارم



من يه روش واسه کسب درآمد ابداع کردم،دوست داشتي بيا بلاگم بخون پشيمون نميشي



قربان شما


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

ارسال در تاريخ جمعه 4 / 12 / 1385برچسب:نقش زنان روستایی در معیشت خانواده, توسط رضا محمدی