- تراکم کشاورزي(بيو لوژيکي) :
در مفهوم اين تراکم جنبه زيستي انسان مطرح است، و مقايسه اي است بين انسان و زمينهاي زير کشت گاهي تراکم جمعيت در زمينهاي زير کشت محاسبه مي شود ولي عيب اصلي آن اين است که کليه محصولات جنبه غذايي اصلي ندارند مثلاًکوکائين ،قهوه و کائوچو را نمي توان حياتي دانست . تراکم کشاورزي براکم جمعيت کشاورز را نسبت به زمينهاي کشاورزي در نظر مي گيرد. در ايران در سال 1356 حدود 27 ميليون از جمعيت کشور در مناطق روستايي زندگي مي کرده اند و اراضي زير کشت غلات حدود 5/5 ميليون هکتار بود که در اين صورت تراکم کشاورزي در ايران در سال 1356 حدود 5 نفر در هر هکتار اراضي زير کشت غلات بود در صورتيکه تراکم جمعيت در سال 1360 چيزي حدود 30 نفر در کيلومتر مربع بوده است.
![](http://www.ngdir.ir/Data_SD/GeoportalInfo/Subjects/Pics/12886_1.jpg)
مقايسه بين انسان و زمينهاي زير کشت
- تراکم حد بحراني :
مسئله حد بحراني جمعيت عبارتست از ظرفيت پذيرش جمعيت انساني هر منطقه در رابطه با ظرفيت و توان هاي آن منطقه مي باشد ، به عبارت ديگر اين ظرفيت، حد اکثر تراکم جمعيتي است که يک سيستم قادر است به طور دائمي در آن محيط ، بدون اينکه خطري براي زمين بوجود آيد تحمل و تقبل نمايد.
هر محيط توان پذيدائي جمعيت مشخصي را دارد که وقتي جمعيت به حدي مي رسد که ديگر محيط توان تحمل آنرا ندارد در اصطلاح گفته مي شد که جمعيت بحد بحراني (critical limitation) خود رسيده، وقتي جمعيت بحد بحراني مي رسد يکي از سه حالت به شرح زير ممکن است اتفاق بيفتد .
الف- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد و در محيط امکان زيست از بين رفت طبعاًافول مي کند و زايل مي شود .
ب- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد محيط مقاومت ميکند و جمعيت کاهش مي پذيرد و محيط مجدداً توان مي يابد و همچنين جمعيت نيز مجدداً توان مي يابد و همچنين جمعيت نيز مجدداً افزايش پيدا ميکند اين حالت بصورت تناوبي تکرار مي شود.
ج- وقتي جمعيت بحد بحراني رسيد محيط در مقابل افزايش جمعيت مقاومت مي کندو در اين صورت جمعيت فقط با بهره کشي محدود از محيط بي رمق در حد بحراني بدون افزايش و يا کاهش به زندگي ادامه مي دهد .
تراکم عمودي در محدوده هاي شهري |
ايده مربوط به تراکم اقتصادي جمعيت اولين بار در سال 1934 بوسيله جمعيت شناس فرانسوي سيمون ارائه گرديد او با در نظر گرفتن تعدادي از شاخصهاي اقتصادي فرمولي را ارائه مي دهد. که با به کار بردن فرمول تراکم اقتصادي مي توان به تراکم متناسب جمعيتي در يک دوره زماني مشخصي دست يافت. اما اين فرمول تا زماني که سيستمهاي متفاوت اقتصادي و تکامل اجتماعي مورد بررسي قرار نگرفته است کافي نبوده و کامل نمي باشد.
- تراکم مسکوني:
مفهوم رايج تراکم جمعيت به عنوان نسبت بين جمعيت و مساحت زمين براي جوامع صنعتي و شهري ضابطه کم ارزشتري را نسبت به جوامعي که به طور عمده کشاورز و روستايي هستند به دست مي دهند.در محاسبه تراکمهاي جمعيت شهري مخرجهاي گوناگوني را مي توان مورد استفاده قرار داد، از جمله :
مجموع مساحت شهري ، مساحت نواحي ساخته شده ، مساحت خالص قطعات ساخته شده و اراضي تحت استفاده خدمات اتفاقي، مساحت ناخالص نقاط ساخته شده و اراضي تحت مصارف خدماتي مانند خيابانها وپارکها.
به هر حال اين تراکمها ايده مختصري درباره تراکم و شلوغي موجود در شهر ها بدست مي دهند، جائي که گسترش عمودي تا حدي نسبت بين انسان و استفاده از زمين را خنثي مي کند مطالبي در مورد تمرکز مردم در داخل ساختمانها، منازل و اتاقها بيان نمي دارد.
تعداد از روشهاي گرافيکي در نمايش تمرکز جمعيتي براي متوسط موقعيت جمعيت تا کنون بکار گرفته شده است. متوسط مرکزي يا نقطه متوسط جمعيت به نامهاي مختلفي از قبيل، نقطه اتکا، مرکز ثقل يا نقطه تعادل جمعيتي ناميده شده است. ارزش جمعيتي اين نقطه مي تواند براي تمام واحد هاي جمعيتي که بطور فرضي در يک سطح همگن توزيع شده اند به کار رود.
در ميان شاخص هاي مختلف تمايل مرکزي،نقطه تعادل جمعيتي مي تواند بيشتر از ديگر شاخصها در يک دوره از زمان مفيد باشد . از نواقص عمده تعين نقطه تعادل تاثير بيش از حد نقاط دور نقطه تعادل مي باشد.
مرکز نمائي پراکندگي جمعيت:به حد اکثر تراکم در سطح بر مي گردد،موقعيت آن ممکن است تحت تاثير اندازه نواحي مورد نظر قرار گيرد . نماي جمعيتي که داراي بيشترين جمعيت باشد.بيشتر کشور ها يک مرکز نمائي جمعيت دارند. از جمله لندن، پاريس،تهران،مثالهاي چشمگيري از مراکز يک نمايي(Uni-mode ) براي کشور هاي خود مي باشند.
تمرکز يک نمائي جمعيت در شهرهايي مانند لندن ، پاريس ، تهران
تمرکز سنجي جمعيت:
درجه تراکم در جائي که جمعيت در يک نقطه متمرکز باشدبه حد اکثر رسيده و در جاي که جمعيت به صورتي نابرابر پراکنده باشد به حداقل مي رسد.ميزان تمرکز جمعيت را مي توان از طريق سنجش پراکندگي هر واحد تراکمي جمعيت و محاسبه مجموع آنها بدست آورد.
![]() مقايسه بين مناطق شهري و روستايي |
موقعيت درصدهاي تراکمي ،يا وسعت اراضي در رابطه با محور y و درصد تراکمي جمعيت در رابطه با محور x نقطه گذازي مي شود.حد مطلوب در جايي است که جمعيت نسبي مشابه باشند،در اينصورت منحني خط مورب را دنبال مي کند حد نهايي ديگر در حالتي است که جمعيت در يک نقطه اي جمع شده باشد که در اين حالت منحني بر محور x منطبق مي گردد.بين اين دو حد نهايي، درجات پراکندگي جمعيت با دور شدن منحني از خط مورب کاهش مي يابد. شيب منحني،تراکم در يک نقطه ويا ميزان جمعيت آن نقطه را بدست مي دهد.و در جايي که اين شيب 45 درجه باشد شيب خط مورب با منحني پراکندگي مساوي است .
شهر نشيني
جمعيت هاي شهري و روستايي:
جمعيتهاي ساکن شهرها از لحاظ نحوه توزيع،تراکم، شيوه هاي زندگي،ساختمان و رشد با جمعيت ساکن مناطق روستايي تفاوت چشمگيري دارند که اين اختلافها در بحثهاي آينده مورد برسي قرار خواهند گرفت. در اين بحث مناسب است که توجهي به تعريف شهر و روستا گرديده و جريانات شهر نشيني و اندازه و توزيع جمعيتهاي شهر و روستايي مورد نظر قرار گيرد بديهي است که در اين بحث از تجاوز به قلمرو جغرافياي شهري و جغرافياي روستايي اجتناب خواهد شد،
فرق بين شهر روستا :
تميز و تشخيص شهر از روستا براي جغرافيدان جمعيت، يک مشکل به شمار مي رود. جامعه شناسان اصطلاح جمعيت شهري را به ساکنين شهرها يعني جا ئيکه خا نه ها در نزديکي هم تمرکز يافته و يا به وسيله يک طرح خيابان بندي شده شکل پذيرفته باشد و در عين حال زندگي مردم داراي وابستگيهاي اجتماعي و اقتصادي بوده واز امکانات فرهنگي و اداراي بهره مند باشند اختصاص مي دهند.
جمعيت مورد خاصي است که که گاهي مي تواند ملاک تشخيص شهر از روستا باشد. با وجود اين موارد زير هم تا حدودي در تميز شهر از روستا مي تواند مورد توجه قرار گيرد.
![]() تفاوت معيشت در ابر شهرها وشهرهاي وابسته به کشاورزي |
به سادگي امکان ندارد که خطي ترسيم شود و اين خط بتواند جمعيت شهري را از روستايي جدا نمايد. اصولاً اختلاف زيادي بين سکونتگا ههاي روستايي و شهري به خصوص در کشورهاي پيشرفته وجود ندارد . ارتباط شهر هاي کوچک و روستاهايي که در حاشيه قرار دارند شرايطي را بوجود مي آورد که فرهنگ شهري و روستايي در هم مي آميزد. در چنين مو قعيتي عده زيادي وجود دارندکه ظاهراً در روستا ها زندگي مي نمايند. ولي به طور کلي داراي نظام اقتصادي شهري هستند.بنابر اين تعيين يک شاخص شهرنشيني براي چنين مردمي مشکل مي باشد. تقريباً به همين دلايل است که در ايالات متحده مرسوم گرديده که جمعيت شهري را به دو قسمت جمعيت ابر شهرها و شهرهاي ديگر و جمعيت روستاها را به روستاهاي داراي مزرعه (با معيشت وابسته به کشاورزي)و روستاهاي بدون مزرعه (با معيشت غير وابسته به کشاورزي) تقسيم مي نمايند. اين شيوه تقسيم شايد قابل اعمال در بسياري از کشورها منجمله ايران باشد زيرا که در ايران کليه جمعيت روستائي اگر چه در روستاها زندگي مي کنند ولي معيشت آنها متکي به بهره برداري از زمين نمي باشد.
- سيماي ظاهري
شهرها و روستاها از نظر ويژيگيهاي منحصر به خود و عملکردشان از نظر چشم انداز داراي اختلافات زيادي با يکديگر هستند که اين اختلاف منظر در اکثر شهرهاي غربي، بچشم مي خورد. اگر چه شکل ظاهري تقريباً يک نواخت که در اغلب شهرهاي غربي وجود دارد. اين اختلاف در اکثر روستاهاي کشورهاي جهان متفاوت است مثلاً برخي از روستاهاي کشورهاي پيشرفته از نظر چشم انداز با بساري از شهرهاي کشورهاي در حال توسعه برابري مي نمايند،ولي بايد توجه داشت که هدف تميز شهر از روستا در يک کشور است نه در سطح جهاني، و به همين جهت شکل ظاهري يک استقرار گاه در هر کشور ، شهر يا روستا بودن آن را تعين مي کند.
- سازمانهاي اداري و جمعيت
ديدگاههاي متعددي از نظر جمعيتي براي تشخيص شهر از روستا در کشورهاي جهان وجود دارد که مانع مقايسه و تشخيص شهر از روستا در سطح بين المللي مي گردد. به طور کلي کلي با توجه به نقطه نظرهاي نسبتاً قابل قبول به منظور طبقه بندي جمعيت شهري و روستايي به وسيله دستور العملهاي سرشماريها، از چهار روش استفاده مي کنند که عبارتند از:
1- طبقه بندي بخشهاي اداري يا واحدهاي سياسي کشور در اين طبقه بندي جمعيت واحد هاي سياسي به جمعيتهاي شهري و يا روستايي بر اساس معيارهاي انتخاب شده تقسيم مي گردد. که بر روي نقشه ها و گزارشها کاملاً شهر از روستا مشخص است
2- مراکزداراي بخشهاي اداري را به عنوان شهر و باقيمانده را جزو مناطق روستايي طبقه بندي مي کنند.از کشور هاي تابع چنيين روشي مي توان برزيل،کلمبيا،هندوراس، پرو،مصر،ترکيه را نام برد.
3- طبقه بندي جمعيتي با ملاک تعداد جمعيت : عموماً شهرها را به عنوان ساکنين مکانهاي با جمعيت به هم فشرده (با تراکم زياد) به حساب مي آورند. و براي آن حد اقل جمعيت را تعيين مي نمايند. اين ميزان حداقل جمعيت به مقدار قابل ملاحظه اي از کشوري به کشور ديگر متفاوت است . مثلاً در دانمارک 200 نفر، آلباني400 نفر ، آرژانتين 2000 نفر و ايران 5000 نفر مي باشد.
4- تفکيک شهر از روستا بر اساس فعاليتهاي اقتصادي.روستاها عموماً مراکز فعاليتهاي کشاورزي و شهرها مراکز فعاليتهاي غير کشاورزي مي باشند. در برخي از کشورها مانند و يوگسلاوي نحوه تميز شهر از روستا بر چنين معياري استوار است.
يک نظريه با طرفداران زيادي در کشورهاي توسعه يافته وجود دارد که طرفداران اين ديدگاه معتقد هستند که اصولاً نبايد و يا نمي توان خطي براي تفکيک جمعيت شهري و روستايي تقسيم نمود، زيرا که اصولاً جمعيتها بهم پيوسته و غير قابل تفکيک مي باشند نمونه بارز اين مطلب، تاثير چشمگير شهر هاي شمالي ايران در روستاهايي مي باشد که در مجاورت آنها قرار دارند، جائي که حدود 5 ميليون نفر در يک کمر بند به هم فشرده از روستاهاي کوچک و شهر هاي کم جمعيت متصل به هم سکني گزيده اند و اختلاط نواحي مسکوني به نحوي است که تصور مرز مشخصي براي شهرها، حومه هاي شهري و روستا ها بسيار دشوار گشته است، همچنين در ممالک توسعه يافته که بسياري از مظاهر تمدن و شهر نشيني در مناطق روستايي وجوددارد، تميز نواحي و بخصوص شهر از زوستا حتي غير ممکن است،
نسبت جمعيت شهري به روستاي
نسبت جمعيت شهر به روستا براي مقايسه در سطح جهاني، به خاطر مشکل بودن تشخيص مراکز شهري از روستايي به طور دقيق ممکن است ارزش چنداني نداشته باشد، محققين براي مقايسه در سطح جهاني عموماً از يک اندازه و يا يک گروه جمعيت استاندارد استفاده مي نمايند. براي نمونه ،مکانهاي که جمعيت بيشتر از 20000 نفر جمعيت داشته باشد،مناطق شهري در نظر گرفته مي شوندکه در اين صورت مي توان نسبت شهر نشين را به روستانشين تعين تعيين کرد. محاسبه نسبت جمعيت شهري به روستايي اصولاً در داخل يک استان،داراي دقت بيشتري است. به طور کلي امروزه حدود 137 کشور از 225 کشور مستقل جهان، داراي اکثريت شهر نشين مي باشند.
![]() |
اصطلاح شهر نشيني مانند برخي ديگر از اصطلاحات علمي داراي مفهوم روشني نيست و اغلب براي تشخيص آن دچار اشکال مي شوند. به همين منظور معيارهاي زير براي تشخيص شهر نشيني توسط گروهي از جغرافيدانان به کار برده شده است
1- تراکم نسبي جمعيت ساکن در مراکز شهري ، که اين تراکم معمولاً نسبت به مناطق روستايي بالا مي باشد
2- نسبت رشد جمعيت ساکن در مراکز شهري به کل جمعيت .
3- افزايش تعداد افراد ساکن در مراکز شهري يک ناحيه . مراکز شهري معمولاً بيشتر از مراکز روستايي با افزايش جمعيت مواجه هستند.
4- تکامل اجتماعي که به وسيله شهر نشيني در يک جمعيت ظاهر مي شود
5- گسترش سريع محدوده شهري
به اين نکته بايد توجه داشت که رابطه خيلي کمي بين طبيعت شهر نشيني و رشد جمعيت وجود دارد بدين معني که بسياري از مراکز شهري توسعه پيدا مي نما يند، بدون اينکه جمعيت آنها به همان نسبت افزايش يابد، در حالي که در برخي ديگر از مراکز شهري جمعيت رو به فزوني مي گذارد بدون آنکه شهر بدان نسبت توسعه پيدا نمايد بنابراين رشد جمعيت شاخص خوب و متناسبي از توسعه شهر نيست . از ويژگيهاي شهر هاي بزرگ هر چه بيشتر گسترده شدن آنها است . به اين معني که وقتي شهري امکان رشد مي يابد ، نه تنها روستا هاي اطراف خود ،بلکه شهر هاي کوچک را نيز فرا مي گيرد و شهر نشيني بيش از پيش توسعه مي يابد. گيبز پيشنهاد نموده است که تمرکز جمعيت تابع پنج مرحله ترکيبي زير است
مرحله اول : وقتيکه ميزان افزايش جمعيت در روستا بيشتر و يا حداقل مساوي نرخ افزايش جمعيت شهرها گردد، شهر نشيني بزرگ پديدار مي شود و يا به عبارت ديگر با افزايش جمعيت، روستا ها به شهر هاي کوچک و شهر هاي کوچک به شهر هاي بزر گ و بزرگتر تبديل مي گردند.
مرحله دوم : نرخ رشد جمعيت در شهر ها به دليل مهاجرت روستائيان به شهر از رشد جمعيت روستايي بيشتر مي شود. و شهر هاي بزرگ با نسبت بالائي از مشاغل کارگري ظاهر مي گردند.
مرحله سوم : چون ميزان مهاجرت روستائيان به شهرها از رشد طبيعي جمعيت روستايي افزونتر است،بنابراين روستاها با کاهش جمعيت مواجه مي گردند.کاهش جمعيت بسياري از روستاهاي ايران و در بسياري موارد متروک شدن 30 هزار روستا در سالهاي اخير مي تواند مثال بارزي بر اين مطلب مي باشد.
مرحله چهارم : همچنانکه مهاجرت از روستا ها به شهر به آرامي کاهش مي يابد، به موازات آن مراکز بزرگ شهري يک جاذبه قويتري بر روي شهر هاي کوچک اعمال مي نمايد . که در اين صورت يک منبع مهاجرتي جديد به وجود مي آيد و سرانجام جمعيت اين مراکز متعدد کاهش مي يابد.همين مسئله را در شهر تهران مي توان مشاهده نمود. امروزه اکثر مهاجريني که به تهران مي آيند از شهر هاي کوچک هستند تا روستا ها و به واسطه اشباع فضاي مسکوني تهران، از اين شهر خارج شده و به حومه ها روي مي آورند در نتيجه دهها مراکز پر جمعيت شهري مثل اسلام شهر، رجايي شهر و غيره در اطراف تهران ظاهر گرديده است .
مرحله پنجم : تمرکز جمعيت اصولاًنبايد به صورتي باشد تا همگي مردم در مراکز بزرگ شهري گرد آيند. توسعه در امر ارتباطات، امروزه جمعيتها را قادر مي سازد که در مراکز کم تراکم زندگي نمايند و در فواصل نسبتاً طولاني رفت و آمد کنند. و بدين صورت از مراکز با تراکم زياد فاصله بگيرند.
- توزيع شهرها در رابطه با اندازه آنها
- نسبت جمعيت شهري به روستايي يک کشور ممکن است ارتباط ضعيفي با توزيع فراواني شهرها در رابطه با اندازه آنها داشته باشد. ايده ها و فرمولهاي گوناگوني از سوي جغرافيدانان جمععيت در مورد اندازه طبقات شهرها و مراتب شهر نشيني ارائه شده است که در اينجا فقط ميانه جمعيتي نقاط مسکوني را ذکر مي کنيم که جمعيت کشور را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کند.
- تراکم جمعيتهاي شهري :
مطالعات جغرافياي جمعيت در برخي ممالک ، ارتباط موجود بين اندازه شهر و ميانگين تراکم جمعيت را نشان مي دهد، اگر چه تراکم را مي توان براي کل ناحيه و يا نواحي ساخته شده شهر نيز محاسبه نمود. الگوهاي فضائي شهرها به بخشهاي مراکز تجاري،صنعتي، نواحي مسکوني متعدد و مناطق در حال تحول تقسيم مي گردند،که اصولاًبر عهده جغرافيدانان شهري است که نظريه هاي خود را در مورد موقعيت اين مناطق و مراکز ارائه نمايند. وظعيت اين مراکز تاثير زيادي بر نحوه توزيع جمعيت در داخل يک شهر دارد. در حقيقيت براکم جمعيت در مراکز تجاري،نواحي مسکوني طبقه ثروتمند ،نواحي مستغلاتي و اجاره اي در يک شهر اختلاف زيادي با يکديگر دارند.
![]() نمائي از مناطق حاشيه نشين |
1- در هر شهر بزرگ به جز مناطق تجاري که عموماً افراد معدودي در آنجا زندگي مي کنند، بخشهاي ديگر شهر از تراکم جمعيتي بالاتر برخوردار هستند که به طرف حومه شهر از ميزان تراکم کاسته مي گردد.
2- در بيشتر شهرها ، معمولاً با گذشت زمان تراکم جمعيت در منطقه داخلي شهر که پر جمعيت مي باشد ، کاهش يافته و در نواحي حومه اي بر تراکم جمعيت افزوده مي گردد و در چنين شرايطي شهر خودش را به طرف خارج گسترش مي دهد.
برسيهاي بعمل آمده در مورد شهر تهران،اين مطلب را تا حد زيادي اثبات مي کند ولي وجود مسائلي باعث شده تا اختلاطي از دو موضوع فوق به طور همزمان و متداخل در اين شهر محقق گردد. يکي از ايرادات اين نظريه تفاوت شهرهاي گونا گون از لحاظ رابطه تراکم جمعيت و ارتفاع ساختمانهاي شهري است.در نيورک محله مانهاتان که مرکز تجمع آسمان خراشها و آپارتمانهاي بلند مي باشد، تراکم عظيمي در حدود يک ميليون نفر در کيلومتر مربع را شامل مي گردد،در حالي که در تهران بيشترين تراکم در منطقه اي يافت مي شود که حداکثر طبقات ساختمانها به 4 طبقه محدود مي گردد. منطقه هفده با 7 کيلومتر مربع وسعت، اگر چه کوچکترين بخش تهران است ولي با در بر گرفتن بيش از 400000 نفر جمعيت،متراکم ترين قسمت شهر مي باشد. به عبارت ديگر در کشورهاي در حال توسعه توزيع ناهماهنگ ثروت باعث تاثير در نقش فعاليتهاي اقتصادي و فرهنگي در رابطه با تراکم جمعيت شهري مي شود. به طور کلي گراني مسکن در دو نقطه مشخص شهر،يعني مرکز تجاري و حاشيه ثروتمند نشين،موجب نوعي گرايش عمومي به سوي حومه ها و شهرک هاي کارگري،فرهنگي و صنعتي مي گردد. اغلب خود اين شهرکها با گذشت زمان و سپري نمودن تحولات مقدماتي،به صورت بخشي از محدوده توسعه اي شهر ضميمه مرکز شهر مورد نظر مي گردند. که اغلب آنها داراي تراکم جمعيتي بالائي مي باشند.
- حاشيه نشيني
حاشيه نشيني از معضلات عمده اي است که سالهاست گريبانگير شهرهاي بزرگ مي باشد ولي نقش فاجعه آميز آن مدت کوتاهي است که توجه برنامه ريزان را به خود جلب نموده است . ارتباط و گسترش شهرها تاثير مهمي در توسعه نا موزون شهرها و به هم خوردن اشکال ساده اوليه شهري به ويژه سيماي دايره اي شهرها ايفا نموده است امروزه بخش عظيمي از نيروي کار در فواصل نسبتاً دوري از هسته هاي اوليه ما در شهرها زندگي مي کنند و حمل نقل آنها بار سنگيني را در ساعات اوليه روز و ساعات پاياني آن بر دوش نظام عبور و مرور شهري تحميل مي کند.
- روستا نشيني :
اصطلاح جمعيت روستايي به شيوه هاي مختلف تعريف شده است و حتي جامعه شناسان نمي توانند بر يک تعريف توافق کنند، اما جغرافيدانان جمعيت معمولاً، هر چيزي را که رسماً به عنوان جمعيت شهري طبقه بندي نشده است تحت عنوان جمعيت روستايي مي پذيرند بدين ترتيب جمعيت روستايي در حقيقت از نظر عملکرد و موقعيت استقرار از جمعيت شهري تميز داده مي شود. وقتي که جمعيت روستايي مورد مطالعه قرار مي گيرد، عناصر متعددي بايد به وسيله جغرافيدان برسي شود.
1- تراکم جمعيت : هدف اصلي در اين زمينه ، تعين حد مناسبي است که پائينتر از آن حد ، جمعيت در آستانه روستا بودن قرار مي گيرد و بطور خلاصه مناطق روستائي از تراکم پائين جمعيتي برخوردار مي باشند.
![]() مناطق روستايي تراکم جمعيت پائيني دارند ![]() فعاليتهاي کشاورزي ،معدن ،ماهيگيري، جنگلباني و صنايع دستي |
- کاربري زمين : کاربري وسيع زمين نسبت به تراکم جمعيت يا عملکرد جمعيت، تعريف بهتري از روستا مي تواند به دست دهد. چنين نگرشي، در يک نظر با کاهش جمعيت روستايي در کشورهاي پيشرفته و رشد جمعيتهاي غير روستايي در نواحي روستايي مشاهده مي شود .
4- اين مسئله به خصوص در ارتباط با مراکز شهري، تاثير قابل ملاحظه اي بر روي جمعيتهاي روستايي دارد.
همه اين عناصر ممکن است در بررسيهاي آماري جمعيتهاي روستايي شرکت داده شوند جمعيت روستايي به چند دسته قابل تقسيم است جمعيت اصلي،جمعيت تابع يا فرعي و جمعيت اتفاقي يا مهاجر. جمعيت اصلي روستايي به طور مستقيم وابسته به زمين يا دريا است و شامل افرادي مي شود که در کشاورزي، جنگلداري و ماهيگيري مشغول به کار مي باشند. معدنچيان نيز در اين رابطه قرار دارند،اما گاهي بسياري از آنان ساکن شهرها هستند. جمعيت روستايي فرعي خدمات لازمه را به جمعيت اصلي مي دهند. مانند فروشندگان، صاحبان حرفه، کارمندان و کارگران حمل و نقل وغيره . جمعيت اتفاقي روستايي در روستاها ممکن است بر اساس انتخاب و اختيار زندگي نمايند،اما در فعاليتهاي اصلي يا فرعي شرکت نمي کنند. آنها جمعيتهايي هستند که روستا را به عنوان خوابگاه انتخاب مي کنند و يا گروههايي مي باشند که در موقع نياز مسئوليت اداري، بهداشتي و يا دفاعي را در روستا به عهده مي گيرند.
الگوهاي جمعيت روستايي بستگي به الگوهاي سکونتگاههاي روستايي دارند. علي رغم اصطلاحات پذيرفته شده الگوهاي سکونتگاه هاي متراکم و پراکنده مناطق وسيعي که بافت بسيار پراکنده تا بسيار متراکم سکونتگاه هاي روستايي را در بر مي گيرند،وجود دارند. به هر حال ، اندازه اين سکونتگاه از خانه هاي مجزا و منفرد و گاهي شهرهاي کوچک تشکيل شده اند که مشکل است به آنها اصطلاحات دهکده و روستا اختصاص داده شود. ارقام جمعيت 10و 100 نفر سکنه با توجه به ساختمانهاي مجزا براي تشخيص دهکده ها و روستاها از يکديگر پيشنهاد مي شود،اما ارقام جمعيتي نمي تواند به اندازه کافي اين نقش را ايفاء نمايد و براي تشخيص آنها از يکديگر بيشتر لازمست که به تشکيلات زندگي آنها توجه شود.
در ايران معيارهاي تعين مناطق غير شهري و عناوين هر يک بشرح زير است، ولي متاسفانه تاکنون شاخص و يا ضريب قابل قبولي براي درجه و ميزان پراکندگي مساکن و جمعيت روستائي ارائه نشده است.
![]() نمونه ايي از مزرعه مستقل ![]() نمائي از روستاهاي خالي از سکنه |
الف- از مجموعه (پيوسته يا جدا) اماکن مسکوني و کارگاهها، زمينهاي زراعي و باغها تشکيل شده باشند.
ب- انجمن اسلامي،يا دهبان رسمي داشته باشد
ج- محدوده ثبتي يا عرفي مستقلي داشته باشند،استثناً چنانچه چند ده در يک محدوده ثبتي مشترک قرار گرفته باشند، ولي هر يک محدوده عرفي مستقل داشته باشند،هر يک از آنهابه عنوان يک ده مستقل به شمار مي آيد.
2- مزرعه مستقل و مزرعه تابع : آباديهايي که ده نبوده و خارج از محدوده ثبتي يا عرفي آباديهاي ديگر قرار گرفته و محل انجام فعاليتهاي کشاورزي باشند،اگر از لحاظ نظامات اداري تابع دهي نبوده،مزرعه مستقل و در غير اين صورت مزرعه تابع به حساب مي آيد.
3- مکان مستقل و مکان تابع : آباديهايي که ده نبوده و خارج از محدوده ثبتي يا عرفي آباديهاي ديگر قرار گرفته و محل انجام فعاليتهاي غير کشاورزي باشند( مانند معدن،ايستگاه راه آهن، پاستگاه،قهوه خانه و غيره) اگر از لحاظ نظامات اداري تابع دهي نباشد، مکان مستقل و در غير اين صورت مکان تابع به حساب مي آيد .
4- خالي از سکنه : منظور نقاطي است که در سر شماري قبل داراي جمعيت بوده اند در سرشماري اخير خالي ازسکنه گزارش شده اند.
الگوهاي ترکيب جمعيت
جمعيت دنيا آن چنان از نظر فيزيکي،اجتماعي،اقتصادي و سياسي گوناگون است که يک طبقه بندي رضايت بخش از آن تقريباً غير ممکن به نظر مي رسد. مضافاً اين مسئله با وجود اختلافات موجود در تعاريف و بيان اصطلاحاتي نظير ازدواج، طلاق، خانواده،خانوار،شغل، مليت، زبان، مذهب،نژاد، طبقه اجتماعي و فرهنگ، پيچيده تر مي گردد و بنابراين اطلاعاتي که در دسترس مي باشد متنوع بوده و مقايسه جهاني به سختي انجام پذير است.يک مشکل عمده ديگر جدا کردن جنبه هاي مختلف جمعيت از يکديگر مي باشد،چرا که به عنوان نمونه،نمي توان اندازه خانواده ها را بدون در نظر گرفتن ساختمان سني جمعيت مورد برسي قرار داد،و نيز نمي توان طبقه اجتماعي را بدون توجه به شغل و در آمد مطالعه نمود. بنابراين براي تفهيم بهتر لازم است هر چه بيشتر با مسائل و با اصول و روشهاي بررسي جمعيت شناسي آشنا شويم.
ساختمان جمعيت
منظور از ترکيب يا ساختمان جمعيت،آن جنبه هايي از جمعيت است که قابل سنجش بوده باشد . واژه ساخت،ساختمان،و يا ترکيب در جمعيت شناسي غالباً جمعيت را از
لحاظ صفت ( يک ويژگي) مورد برسي قرار مي دهد. ولي متاسفانه اطلاعات و اندازه گيريهاي صفات ناکافي است. و ما بايد خود را محدود به آن جنبه هاي نمائيم که اطلاعات مربوط به آنها معمولاً از طريق سرشماريها در دسترس ما قرار مي گيرد.
- ساختمان سني جمعيت
ساختمان سني به طور مستقيم تحت تاثير سه عمل متغير يعني مرگ و مير،زايش و مهاجرت قرار دارد. اين عوامل کاملاً از يکديگر مستقل نيستند و هر گونه تغييري در يک عامل سرانجام بر دو عامل ديگر نيز اثر مي گذارد،اما شرايط اجتماعي و اقتصادي تنها از طريق اين سه عامل مي تواند بر ساختمان سني تاثير گذارد.
ساختمان سني جمعيت تحت تاثير سه عامل مرگ و مير ، زايش و مهاجرت
اطلاعات مربوط به سن افراد معمولاً به چند طريق گوناگون از جمله : گروههاي سني،شاخصها، هرمها و نمودارها عرضه مي شود.
![]() نمائي از سه گروه سني مختلف |
1- کودکان 14-0 ، بزرگسالان 59-14 و کهنسالان بالاتر از 60 سال
2- کودکان 14-0 ، بزرگسالان 64-15 و کهنسالان بالاتر از 65 سال
3- کودکان و جوانان 19-0، بزرگسالان 59-20 و کهنسالان بالاتر از 60 سال
4- کودکان و جوانان 19-0 ، بزرگسالان 64-20 و کهنسالان بالاتر از 65 سال
کاربرد طبقه بنديهاي فوق در رابطه با ويژگيهاي اجتماعي و اقتصادي جوامع فرق مي نمايد و هر جامعه اي در رابطه با عقايد و قوانين موجود يکي از طبقه بنديها را مورد استفاده قرار مي دهد. کودکان و جوانان معمولاً توليد کننده نمي باشند و در جوامع پيشرفته که جمعيت ها رو به پيري مي روند اهميت بيشتري دارند . بزرگسالان گروه اصلي توليد کننده اقتصادي و عامل تجديد نسل بوده و بار اصلي اقتصاد را به دوش مي کشند . نسبت افراد غير فعال به افراد فعال ضربدر 100 را ضريب وابستگي يا بار تکفل مي نامند که با D.R نمايش مي دهند.
100× بالغين / کهنسالان +کودکان = DR
هر چه ميزان نرخ وابستگي بيشتر باشد،اقتصاد کشور بيشتر دستخوش نابساماني خواهد بود که البته اين يک قاعده کلي نيست.
- دياگرام سه گوش .
هر پديده اي که قابل تقسيم به سه جزء و در عين حال کميت پذير باشد مي توان تغييرات اجزاء آنرا بصورت نسبي در رابطه با کل پديده و يا بصورت درصد محا سبه نموده و در يک دياگرام سه گوش نشان داد. جمعيت نيز يکي از يکي از پديده هاي جغرافيايي است که از نظر ترکيب سني قابليت تقسيم به سه گروه جوانان، بزرگسالان و سالخوردگان را دارد، در يک جمعيت مشخص تعداد و در نتيجه در صد هر يک از گروه هاي سني فوق الذکر را تعيين و تغييرات آنرا در يک دياگرام سه گوش نشان مي دهند.به عنوان مثال ترکيب سني جمعيت آسيا در سال 1980 بدين قرار است جوانان (14-0) 36% ، بزرگسالان (59-15) 57% و سالخوردگان (60+) 7% مي باشد.
تصوير واضحتري از ارتباط بين سه گروه سني را ممکن است بعضي اوقات با محاسبه شاخصهاي سني که هر کدام از آنها به صورت درصدي نشان داده مي شوند نمايش داد.
که براي مثال نسبت اطفال به افراد بالغ ضربدر صد محاسبه مي شود. يا نسبت اطفال به کهنسالان محاسبه مي شود. يا نسبت کهنسالان به اطفال +بالغين ضربدر 100 که به شاخص پيري معروف است.
![]() پيري جمعيت و سالخوردگي |
گروهاي سني و شاخصهاي سني مطالب عام و کلي مي باشند تجزيه و تحليل دقيق تر از ساختمان سني را ممکن است با ترسيم هرم سني انجام داد. هرم سني ترکيب دو نمودار ساده مي باشد و عبارت است از دو خط عمود بر هم که خط عمودي را محور Y ها و خط افقي را محور X ها مي نا مند.و جمعيت که به عنوان يک پديده مورد بحث است تغيراتش مي تواند در رابطه با دو متغير تعداد و سن در يک نمودار ساده نشان داده شود، حال اگر يک نمودار ساده براي تغييرات زنان و يک نمودار براي تغييرات مردان در کنار هم ترسيم نمائيم،معمولاً بصورت يک مثلث و يا هرم در مي آيد. در هرم سني محور عمودي را سالها يا گروههاي سني از صفر به بالا و محور افقي تعداد يا درصد مردان و زنان را در اين گروههاي سني نشان مي دهد.هرم سني در واقع کمتر به شکل متقارن است ، زيرا همانطور که در قسمت بعدي خواهيم ديد،نسبت جنسي از سني به سن ديگد تغيير مي يابد.برتري تعداد زنان در گروههاي سني پيرتر معمولاً در هرم سني به خوبي نشان داده مي شود.هرمهاي سني نه تنها روندهاي طويل المدت باروري و مرگ و مير را نشان مي دهند، بلکه در مقابل تاثيرات کوتاه مدت نظير جنگها، مهاجرتها، بيماريهاي واگيردار، بچه زايي تشويقي، سياستهاي جمعيتي و ساير پديده ها حساس بوده و بر اثر ممارست جغرافيدان جمعيت مي توان بسياري از بي نظميها را که در زمينه جمعيت در گذشته حادث شده از طريق هرمهاي سني تفسير نمود. در مواردي نيز مي توان با ترسيم هرمهاي سني به منظور نشان دادن تفاوتهاي منطقه اي استفاده نمود.
- پيري جمعيت :
اين اصطلاح به معني آن است که نسبت بيشتري از جمعيت از کهنسالان و يا بالعکس نسبت کمتري از جامعه از افراد خرد سال تشکيل شده است.مورد اول را اصطلاحاً کهنسالي که در انتهاي هرم سني قرار ميگيرد و دومي را جواني که در پايه هرم ترسيم مي شود مي نامند در کشورهاي پيشرفته که داراي ميزبان کمي مي باشند، هر دوي اين روندها به وضوح ديده مي شود. در کشورهاي پيشرفته بعلت وجود امکانات زيستي مطلوب ، مرگ و مير در ميان گروهاي سني جوان به ميزان قابل توجهي تقليل يافته و پيشرفتهاي پزشکي بيشتر ، بدون ترديد،مصيبتها،و دردهاي کهنسالان و افراد سنين بالا را کاهش داده است، بنابراين مي توان به طور منطقي تصور نمود که جمعيت پيران به طور دائمي بخصوص در ممالک توسعه يافته رو به افزايش مي باشد، که اين خود خطر پيري جمعيت را بدنبال دارد .تغييرات در فعاليتهاي اقتصادي جمعيت تنها يک جنبه از اثرات پير شدن مي باشد. به همراه پير شده جمعيت، چگونگي مصرف نيز تغيير مي يابد و نيازمنديها، مواد غذايي، مسکن، مدارس،بيمارستانها، حمل و نقل، پانسيون و غيره بشکل خاصي مطرح مي گردد. افراد پير در جوامع پيشرفته مصرف کنندگان ويژه مي باشند، اما معمولاً توليد کننده نيستند و در نتيجه بايد متکي به افراد خانواده، پس انداز و يا کشورشان باشند.در کشورهاي پيشرفته خانواده ها تا حد زيادي اين نقش را از دست داده اند، اما با اين حال نه پس انداز سالخوردگان و نه دولتهاي مربوطه،هيچکدام به نحو مناسبي جايگزين خانواده ها نشده اند. اما در کشورهاي در حال توسعه اگر چه خدمات دولتها در نگهداري پيران بسيار کم و يا اصلاً وجود ندارد ولي در عوض خوشبختانه خانواده ها نقش اساسي خود را در نگهداري و مراقبت از پيران ايفا مي نمايند.
- ساختمانهاي سني متفارت
تاکنون توجهمان را بيشتر منحصر به ساختمان سني جمعيت کشورها معطوف نموده ايم،در حاليکه تفاوتهاي زيادي بين ساختمانهي سني در داخل ممالک،بخصوص مناطقي که از لحاظ نژادي، اقتصادي و اجتماعي ناهمگن مي باشند، وجود دارد.
ترکيبات سني جمعيتهاي روستائي و شهري ،معمولاً نه تنها به خاطر اختلاف در روندهاي باروري و مرگ و ميد،بلکه به علت تاثير مهاجرتها به حد قابل ملاحظه اي با يکديگر فرق مي کنند در اکثر کشورهاي غربي،لااقل ، روندهاي باروري در شهرها به جز در شهرهاي جديد، پائينتر ازنواحي روستائي مي باشند و در نتيجه جمعيتهاي شهري بچه هاي کمتري نسبت به جمعيتهاي روستائي دارند. تا گذشته اي نزديک در برخي از ممالک مرگ و مير در روستاها کمتر از شهرها بوده است و بنابر اين جمعيتهاي روستائي نسبت به نواحي شهري تعداد بيشتري افراد پير داشته است.
مهاجرت به شهرها از مناطق روستائي بهبه طو رمداوم ساختمان سني جمعيت آنها را تغيير مي دهد،زيدا مهاجرين را عمدتاً بالغين جوان تشکيل داده اند که فقدان آنها در نواحي روستائي نسبت افراد پير را بالا برده فعاليتهاي دموگرافي را کاهش داده و نتيجتاً تعداد بچه ها را کم مي کند. سکات،کولزون،روشفور،همگي متوجه شده اند که پيران تمايل دارند که بخشهاي قديمي و مرکزي شهر هاي بزرگ زندگي کنند.در حاليکه جوانان علاقمند هستند در حومه هاي جديد سکني گزينند، اما البته استثناهايي هم نظير حومه هاي ثروتمند وجود دارد که در آنها سکونت پيران رايجتر مي باشد. نواحي روستايي نيز به طرق گوناگون تحت تأثيربرون کوچي جوانان و سکونت گزيني افراد پير واقع گرديده است .
وضعيت جمعيت بر اساس نژادي ، اقتصادي و اجتماعي
ترکيب جنسي
خوشبختانه جمعيت از لحاظ جنس متنوع نمي باشد ، اما تفاوتهاي عددي بين دو جنس، به علت نقشهاي متفاوتي که از لحاظ فيزيولوژيکي اقتصادي و اجتماعي دارند،براي جغرافيدانان داراي اهميت مي باشد. برسي دقيق تعداد مردان و زنان تنها در کشور هاي امکان پذير است که در آنجا اطلاعات آماري قابل اعتماد باشد. اگر چه جنس خصوصيتي است که معمولاً در سرشماريهاي جمعيتي به طور دقيق بيان مي گردد. نسبت جنسي ممکن است به سه طريق مختلف به شرح زير ثبت گردد.
1- تعداد مردان در مقابل هر صد يا هزار زن،يا بر عکس.
2- درصد مردان (يا زنان) به نسبت کل جمعيت
3- نسبت مردان (يا زنان) به جنس مخالف به صورت اعشاري از يک واحد.
![]() ![]() |
تعداد زنان د رمقابل هر صد نفر مرد،در کشورهاي مختلف معمولاً بين 90و110 متفاوت است حتي به همين منوال در سطح ناحيه اي امکان اختلاف بسيار بيشتري وجود دارد. در اروپا اثرات جنگ و مهاجرتها بر روي مردان قابل توجه مي باشد. نمونه بارز اين امر را در اتحاد شوروي سابق مي توان مشاهده کرد. جائيکه در جنگ جهاني دوم به تنهايي 26 ميليون کشته داد و اکثر تلفات نيز متوجه مردان بود و اين مسئله در پايان جنگ، نسبت زنان را 125 نفر در مقابل هر يکصد مرد رسانيد ولي امروزه اين رقم به 112 کاهش يافته است. در بعضي از جوامع آروزي نوزاد پسر داشتن بر نسبت جنسي اثر مي گذارد و همچنين تکميل يک خانواده با صاحب اولاد پسر شدن، موضوع قابل تاملي مي باشد. در برخي موارد اين طرز تلقي منجر به دختر کشي شده که مواردي از آن در آسيا ديده شده که به ويژه در ميان اعراب بدوي مدتها رايج بوده است.
الف- تفاوت در مرگ و مير دو جنس
تقريباً در تمامي کشورهاي پيشرفته مرگ و مير مردان نسبت بيشتري را به زنان نشان مي دهد تنوع مرگ و مير در جنس بيشتر از تولد آنها مي باشد. بنابراين چنين بنظر مي رسد که هنگام تولد مقدر شده است که مردان طول عمر کمتري نسبت به زنان داشته باشند. کاهش سريعتر مرگ و مير زنان که متأثر از دلايل محيطي است بيشتر به خاطر عوامل زيستي مي باشد. اين چنين به نظر مي رسد که جنس لطيفتر در مقابل مخوفترين عمل زايل کننده زيستي يعني مرگ و مير قويتر مي باشد. در بسياري از کشورهاي پيشرفته مرگ و مير در مردان معمولاً بيشتر از زنان مي باشد، بدين جهت برتري تعداد زنان پير کاملاً چشمگير است. از طرف ديگر در بسياري از کشورهاي در حال توسعه ، مرده زايي و بعضي اوقات ناديده انگاشتن دختران ، منجر به مرگ و مير بيشتر دختران نسبت به پسران مي گردد که اين موضوع گاهي منجر به برتري تعداد پسران مي شود.
ب- مهاجرت و نسبت جنسي :
مهاجرت امري است که بر نسبت جنسي اثر مستقيم مي گذارد. در گذشته مردان براحتي بيشتري اقدام به مهاجرت مي نمودند ، اما امروز بر اثر پيشرفت و توسعه امکانات مسافرتي، نسبت جنسي در مهاجرت تا حدي تعديل شده است . در مقابل بسياري از کشورهاي غير اروپايي نظير آلاسکا و ايالت شمالي مشهود است و گاهي مردان تا حدود 50% بيشتر از زنان در آلاسکا مشاهده مي گردد. همين مسئله را در شهرهاي مهاجر پذير مثل تهران،اصفهان و غيره را مي توان در ايران مشاهده کرد ، که مردان مجرد روستائي و شهرهاي کوچک در جستجوي کار به شهرها مهاجرت مي نمايند. و تعادل نسبي جمعيت را از نظر جنسي بهم مي زنند.
![]() ميزان مهاجرت مردان نسبت به زنان ![]() ميزان تولد پسران بيش از دختران است |
در برخي از قسمتهاي جهان که اهميت و موقعيت زن پايينتر است . مرگ و مير آنها بالاتر يا سرشماري آنها ناقص تر مي باشد در نتيجه به نظر مي رسد که زنان تعداد شان کمتر از مردان باشد.اين مورد به ويژه در بنگلادش و افغانستان مصداق پيدا مي کند. در بسياري کشورها نيز اگر چه زنان طول عمر بيشتري نسبت به مردان دارند ولي به دلايل عمده ديگري منجمله برتري متولدين پسر،تعداد مردان فزوني شديدي را نسبت به زنان نشان مي دهد. به طور کلي مي توان چنين نتيجه گرفت که نسبت بين دو جنس تحت تأثير سه عمل عمده مي باشد که عبارتند از : مواليدبيشتر پسران ،اختلاف مرگ و مير دو جنس و مهاجرت .
د- برتري مواليد پسران :
اين يکي از ويژگيهاي اکثر پستانداران منجمله انسان است که تعداد مواليد پسر بيشتر از دختران ميباشد. در حين بارداري حتي تفاوت بيشتري به نفع پسران وجود دارد اگر چه بيشتر در معرض مرده زايي مي باشند،با وجود اين بر اساس تحقيقات جمعيت شناسان در مقابل هر 104 تا 106 پسر فقط 100 دختر متولد مي شود.
ذ- ترکيب جمعيت از لحاظ وضعيت ازدواج:
ترکيب جمعيت از لحاظ وضعي
نظرات شما عزیزان:
من دنبال يک جدول شامل شاخص پراکندگي جغرافيايي جمعيت کشورها هستم که بتوان توسط آن براحتي مقايسه کرد که مثلا ايران 2.8 و انگليس 1.8 , يعني بتوان گفت که پراکندگي جمعيت در ايران بيش از انگليس است. آيا ميتوان چنين آماري را از جايي بدست آورد؟
پاسخ: بله میشه بدست آورد ولی باید وقت زیاد و سرمایه زیاد و همچنین پارتی داشته باشی اگه سرمایه هم داشته باشی با مطالعات جامع حدودا میتونی بگی نه دقیقا چون اطلاعات بعضی کشورها کاملا محرمانه و واحیه
پاسخ:بسیار سپاسگذارم استاد عزیز ما کوچیک اساتید هستیم و لازمه ی پیشرفت رو استفاده از تجربیات شما بزرگان میدونیم خیلی ممنون از تشریف فرماییتون